سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمیل کسان خود را بگو تا پسین روز پى ورزیدن بزرگیها شوند و شب پى برآوردن نیاز خفته‏ها . چه ، بدان کس که گوش او بانگها را فرا گیرد ، هیچ کس دلى را شاد نکند جز که خدا از آن شادمانى براى وى لطفى آفریند ، و چون بدو مصیبتى رسد آن لطف همانند آبى که سرازیر شود روى به وى نهد ، تا آن مصیبت را از او دور گرداند چنانکه شتر غریبه را از چراگاه دور سازند . [نهج البلاغه]

همکلاسی توس
نویسنده :  م . صفرزاده

 

سلام به همگی

 

انشاءالله که همتون شاد و موفق باشید

 

خوب بچه های فارغ التحصیل بهشون خوش می گذره ؟

دلتنگ دانشگاه شدین یا نه ؟

 

خداییش من که دلم حسابی برای درس تنگ شده (نه که زیادی اهل درس خوندن و سر کلاس اومدن بودم بخاطر همین ) ، ولی جالبه تازه دارم زندگی بدون درس رو تجربه می کنم ،‏ اونجور که فکر می کردم زیادم جالب نیست . خدا نکنه آدم درگیر کار شه دیگه از تفریح و زندگی و .... یادش میره ،‏البته اگه بخواد هم نمی تونه بهشون برسه.

 

خوب بچه ها یه کم از خوداتون بگین که هر کی چه می کنه ؟

راستی برای ارشد کتابهای کدوم انتشارات رو پیشنهاد می کنید

 

چهارتا سوال پرسیدم امیدوارم بی جواب نمونه

 


پنج شنبه 88/7/30 ساعت 3:39 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده

 

سلام به همگی

بچه ها بنا به درخواست شما یه نویسنده جدید به نویسنده ها اضافه کردم ، مشخصاتش رو هم پایین می گم تا هر کی می خواد بره و مطلب ارسال کنه .

دیگه تو این ترم آخری باید یه ذره حال و هوا عوض شه

 

نام کاربری : ashoob

  ashoob : پسورد  

 سر به سر هم بذارین ولی از خط خارج نشین

موفق باشید


چهارشنبه 88/1/26 ساعت 1:59 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده

* خوش دارم آزاد از قید و بندها در غروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدا بسپارم تا این زیبایی سحرانگیز قلب سوزانم را بگشاید و آتشفشان درد و غم را رها سازد ، سپس اشک را که عصاره حیات من  است آزادانه سرازیر نمایم و عقده هاو فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کند بگشایم .

غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهند و غم را به شادی و درد را به فداکاری مبدل کند . آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم .

 

**‏یک سال دیگه هم گذشت ،‏سالی پر از زیبایی ها  . گاهی زیبایی ها خودشون را در قالب غم و ناراحتی و غصه نشون می دهند مهم اینه خودتو نبازی و به همه چی خوب بنگری آنوقت است که می تونی زیبایی تمام  اتفاق هایی را که برات می افته را بفهمی...

گاهی وقتها زیبایی درد ها و رنج ها بیشتر از زیبایی شاد بودن است . زیبایی داشتن دوستانی خوب که در تمام روزهای زندگی در کنارت هستن و با بودنشان مایه آرامش روحت می شوند . خوبه که قدر دوستای خودمون رو بدونیم و خداوند را به خاطر تمام زیبایی هاش ستایش کنیم .

 ‏

 


شنبه 88/1/8 ساعت 9:21 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده
تخم مرغی رفته بود اینترویو    تا مگر کوکو شود یا نیمرو
تخم مرغی بود با شور و امید    خواست تا مرغانه ای باشد مفید
فرم استخدام را پر کرده بود    عکس هم همراه خود آورده بود
توی مطبخ از  برای شرح حال    پشت هم کردند هی از او سوال:
کیستی تو، از کدامین لانه ای؟    بوده ای قبلاً در آشپزخانه ای؟
کی ز پشت مرغ افتادی برون؟    توی ماهیتابه بودی تاکنون؟
تجربه داری و فرزی در عمل    جای دیگر کار کردی فی المثل؟
داغ گشتی توی روغن یا کره؟    حل شدی در شنبلیله یا تره؟
با نمک فلفل بهم خوردی دقیق؟   خوب کف کردی شدی کلاً رقیق؟
پشت و رویت سرخ شد روی اجاق؟    باد کردی از فشار احتراق؟
تخم مرغ  این حرف ها را که شنید    روی وحشت زرده اش هم شد سفید!
ژوری اینترویو هم بی مجال    لحظه‌ای غافل نمیشد از سوال:
گر "رزومه" داری و "سی.وی" بیار    ورنه بیخود آمدی دنبال کار
گر نداری توی کارت سابقه     ردّ ردّی گرچه باشی نابغه
گفت لرزان تخم مرغ بینوا    نیست قانون شما بر من روا
خوب من تازه ز مرغ افتاده ام    صفرکیلومترم و آماده ام
هرکسی کرده ز یک جائی شروع    می کند خورشیدش از یکجا طلوع
گر نه در جائی خودم را جا کنم    تجربه پس از کجا پیدا کنم؟
گر که مرواری نباشد در صدف    پس چگونه تجربه آرد به کف؟
گر که در میدان نرفته کره اسب    تجربه را پس چه جوری کرده کسب؟
گفت "شف" با او که: - زر زر کافیه!    بیش از این هم ماندنت علافیه
تخم مرغ هم اینقدر پر مدعا    دست به نطقش را ببین بهر خدا! 
تجربه اول برو پیدا بکن    بعد فکر پخت و پز با ما بکن
تخم مرغ بینوا با قلب خون    آمد از آن آشپزخانه برون
رفت غمگین، صاف پیش مادرش    تا که گرما گیرد از بال و پرش
گفت مادرجان مرا هم جوجه کن    جزو باند جوجه های کوچه کن
مرغ مادر گفت که: - دیر آمدی    پس چرا طفلم به تأخیر آمدی؟
من به تو گفتم بگیر اینجا قرار     تو خودت عازم شدی دنبال کار
مهلت جوجه شدن شد منقضی    پس چه شد کوکوپزی، نیمروپزی؟
تخم مرغ اشکش درآمد پیش مام    ماجرا را گفت از بهرش تمام
گفت در نیمروپزی گشتم کنف    چونکه از من تجربه میخواست شف
سابقه یا تجربه با من نبود    آشپزخانه مرا ریجکت نمود
موعد جوجه شدن هم که گذشت    آه مادر بچه ات بیچاره گشت!
من از آنجا مانده، زینجا رانده ام    فاتحه بر هستی خود خوانده ام
رفت فرصت های عالی از کفم    حال دیگر کاملاً بی مصرفم
پس در این دنیا به چه چیزی خوشم؟    میروم الان خودم را میکشم!
گفت مادر: - طفلکم قدقدقدا    چند مدت صبر کن بهر خدا
صبر کن طفلم بیاید نوبهار     باز پیدا میشود بهر تو کار
گرچه اکنون فرصتت سرآمده    تو نگو دنیا به آخر آمده
تخم مرغ آنجا به حال انتظار    ماند تا از ره بیاید نوبهار
×××
عید نوروز، عید پاک آمد ز راه
روی هر میزی بساطی  دلبخواه
شربت و شیرینی و قند و نبات
تخم مرغ رنگ کرده در بساط
روی میز خانه‌ی بانو بهار
یک سبد مرغانه خوش نقش و نگار
تخم مرغ ما نشسته آن میان
میفروشد فخر بر اطرافیان
از همه خوشرنگ تر، خندان و شاد 
حرف های مادرش آمد به یاد:
بهر هرکس در جهان قدقدقدا
هست یک جا و مکان قدقدقدا
نیست بی مصرف کسی قدقدقدا
هست امکان ها بسی قدقدقدا
هرکسی باید بیابد جای خود
تا نهد جای مناسب پای خود
پس تو هم توی مدار خویش باش
فارغ از مأیوسی و تشویش باش
چون شبیه تخم‌مرغ است این کره 
روز و شب گردش کند بی دلهره
خود تو هم هستی عزیزم بیضوی 
در مدار خویش گردش کن قوی
زندگی زیباست، زیبایش ببین
هم ز پائین، هم ز بالایش ببین
تخم مرغ ما ز پند مادری
شادمان لم داد آنجا یکوری
گفت گر مطبخ به من میداد کار
در کجا بودم کنون ای روزگار؟
گشته بودم جوجه گر روی حساب
ای بسا که میشدم جوجه کباب
پس چه بهتر که بد آوردم زیاد
حال راضی هستم و ممنون و شاد

شنبه 87/11/19 ساعت 11:17 صبح
نویسنده :  م . صفرزاده

1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرم‌افزار باشیم ، نه سخت‌افزار.
2. برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر «ع»، «ش» و «ق»، استفاده کنیم.
3. هیچ‌گاه قفل سی‌دی قلب مردم را نشکنیم که « تا توانی دلی به دست آور ، دل شکستن هنر نمی‌باشد ».
4. چنانچه در کاری شکست خوردیم ، آن را « Shut Down» نکنیم بلکه آن را « Restart» کنیم.
5. برای مانیتور زندگی‌مان، بک‌گراند (Background) سبز یا آبی را در نظر بگیریم نه سیاه یا دودی.
6. برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف (Flat) استفاده کنیم.
7. برای فایل‌های اسرار زندگی‌مان، پسورد (password) بگذاریم و آن را مخفی (Hidden) کنیم.
8. همواره پیش از سخن گفتن ، سی پی یوی فکرمان را به کار بیندازیم.
9. بر صفحه مشکلات مردم، کلید F1 باشیم و آنان را کمک و راهنمایی (Help) کنیم.
10. اگر شخصیت ما  بزرگ و والاست، این نوع شخصیت، نباید به ما اجازه دهد که با هر کسی چت (Chat) کنیم و هر کسی با ما چت کند.
11. اگر از کسی بدی و کم‌لطفی دیدیم، آن را «Save» نکنیم بلکه آن را «Delete» نماییم و حتی آن را از ریسایکل‌بین (Recyclebin) قلب مان کاملاً محو کنیم.
12. به دیگران اجازه ندهیم در «سی دی رام» زندگی‌مان هر نوع «سی دی» را که بخواهند ، قرار دهند.
13. خانه و دفتر کارمان، به روی مردم نیازمند، «Open» باشد.
14. برای حل اختلافات زناشویی ، روی گزینه « گذشت و ایثار »، دابل کلیک (Double click) کنیم.
15. تا حرف کسی تمام نشده ، اسپیکر (Speaker) خود را روشن نکنیم.
 16. در سایت زندگی شخصی‌مان، یک رُوم (Room) به نام مشکل‌گشا (Moshkelgosha) بسازیم تا دیگران با ما چت (Chat) کنند.
17. هنگام مشاهده خوبی‌ها و نیکی‌های دیگران، بلافاصله کلید پرینت اسکرین (Print Screen) را بزنیم و از آن ها تصویر بگیریم.
 18. در زمان ناتوانی، درماندگی و تاریکی زندگی دیگران ، کلید « Power » برای آنان باشیم.
 19. نگذاریم هر کسی در رُوم (Room) زندگی‌مان چت نماید و در این صورت، او را ایگنور (Ignore) کنیم.
20. چشم‌های مان را به روی عیب‌های پنهان مردم، «Close» کنیم.
21. گاه و بی‌گاه، کامپیوتر زندگی‌ ما هنگ (Hang) می‌کند که باید آن را با « فکر »، « مشورت » و «برنامه‌ریزی»، ری‌استارت (Restart) کنیم.
22. برای کپی گرفتن از دیسکت زندگی دیگران، نخست آن را ویروس‌یابی و سپس ویروس‌کشی کنیم.
23. مواظب باشیم که رایانه زندگی زناشویی‌مان، ویروس غرور و لج‌بازی به خود نگیرد که در این صورت، ممکن است هیچ آنتی‌ویروسی نتواند آن را از بین ببرد.
24. فایل‌های مهم زندگی خود را گاه به گاه، اسکن (Scan) کنیم تا اگر به ویروسی آلوده شده باشند ، سریعاً مشخص شود.
 25. پیش از پرینت گرفتن از سخنان مان، پیش‌نمایش چاپ (print preview) آن را مشاهده کنیم.
26. اگر روزی رایانه زندگی ما با همسرمان هنگ کرد ، سه کلید « کنترل اعصاب »، « انصاف» و «دلیل عصبانیت» را بزنیم.
27. هارد مغز خود را از برنامه‌های غیرمفید ، پر نکنیم ، تا فضا را برای نصب برنامه‌های مفید ، تنگ ننماییم..
28. برای این که از دیدن مانیتور زندگی، بیشتر لذت ببریم، کارت گرافیک بالا برای آن تهیه کنیم.
29. اگر لازم است که مانیتور رایانه ما دارای رنگ‌های متنوع و متعدد باشد ، ولی مانیتور ارتباطات ما با مردم، حتماً باید یک‌رنگ باشد.
30. در خطاطی کامپیوتری، از برنامه «کِلْک» هم می‌توانیم استفاده کنیم اما در خطاطی زندگی، از برنامه «کَلَک» نباید استفاده کنیم.
31. بکوشیم تا خوش اخلاقی را به جای این که در رم (Ram) و حافظه موقت داشته باشیم، در رام (Rom) و حافظه پایدار داشته باشیم تا در هنگام آغاز (Start) ارتباط با دیگران، آن را به کار گیریم.
32. اگر می‌خواهیم در زندگی خویش موفق و خوشبخت باشیم، باید خودمان زیرمنوهای Programs را دقیقاً تنظیم کنیم و نباید بگذاریم که دیگران این کار را برای ما انجام دهند اگر چه می‌توانیم در این زمینه ، با آنان مشورت کنیم.
33. در کیس (Case) مستکبران و زورمداران، «سی دی رام» نباشیم بلکه «سی دی ناآرام» باشیم.
34. قانون کپی‌رایت زندگی اجتماعی به ما اجازه نمی‌دهد که سی دی بدی‌ها و عیب‌های دیگران را رایت کنیم.
35. در سایت زندگی، همیشه لینکِ (Mahabbat) داشته باشیم و هیچ گاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.

 

امیدوارم امتحانات خوبی را در پیش رو داشته باشیم 


پنج شنبه 87/10/12 ساعت 5:17 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده

سلام

امیدوارم تا به اینجا ترم خوبی رو پشت سر گذاشته باشید .

امروز یه داستان که به نظرم جالب می آمد رو براتون می ذارم :

(داستان رو بخونید و نظراتتون هم در ارتباط با داستان بگید )

 

گاو ما ما می کرد
گوسفند بع بع می کرد
سگ واق واق می کرد
و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد.

 


پنج شنبه 87/8/2 ساعت 1:4 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده

ژاپن  :بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازه


مصردرس می خوانه و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکنه


هند : او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شه و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می که. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود


عراق : مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند


چین : درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد


اسرائیل : بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید


کوبا :  او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند


پاکستان : او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید

انگلیس  : نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند


ایران :  عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت آقا خسته نباشید است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند!

نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراضه


جمعه 87/5/18 ساعت 1:37 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده

سلام

امیدوارم تا به امروز تعطیلات خوبی را پشت سر گذاشته باشید ، و همچنین روزهای خوبی هم در انتظارتون باشه .

به خاطر اینکه یه مدتی است که وبلاگ به روز نشده از همه پوزش می خواهم ، دلیلش هم اینه که به کل از دانشگاه بی خبرم و هیچ خبری ندارم که براتون بذارم . اگر شما خبری از اوضاع و احوال دانشگاه دارید ،‏ می تونید در قسمت نظرات ذکر کنید .

 

اینم یه سخن از افلاطون که خوندنش ضرر نداره :

اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوست داری زیاد جدی نگیرش ،‏چون ارزشی نداره ،‏آخه کار دل دوست داشتنه ،‏مثل کار چشم که دیدنه ، اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی ،‏اگه عقلت عاشق شد ،‏بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشقه


پنج شنبه 87/5/10 ساعت 11:54 عصر
نویسنده :  م . صفرزاده
روی دلای آدما هرگز حسابی وا نکن
از در نشد از پنجره زوری خودت رو جا نکن
آدمکای شهر ما بازیگرایی قابلن
وقتش بشه یواشکی رو قلب هم پا میذارن
تو قتلگاه آرزو آدم کشی زرنگیه
شیطونک مغزای ما دلداده دو رنگیه
دلخوشی های الکی،وعده های دروغکی
آدمکای شب زده قلبا رو ویرون میکنن
دل ستاره منو از زندگی خون میکنن
ستاره ها لحظه هارو با تنهایی رنگ میزنن
به بخت هر ستاره ای آدمکا چنگ میزنن
پنج شنبه 87/5/10 ساعت 7:54 عصر
   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
از فارغ التحصیلان چه خبر
عکس های فارغ التحصیلی
اردو
یه نویسنده جدید
گذر زمان
Remember UR LOVE
تخم مرغ در مصاحبه
خوشبختی رایانه ای
لیست کاملی از خطاهای مودم
داستان های کتاب فارسی
16 ترفند برای حداکثر استفاده از باتری لپ تاپ
بخوانید ضرر نمیکنید...!
فردوسی(خلیل جوادی)
دانشجو در ملل مختلف
یک نکته
[همه عناوین(61)][عناوین آرشیوشده]
فهرست
68558 :کل بازدیدها
9 :بازدید امروز
14 :بازدید دیروز
درباره خودم
همکلاسی توس
مدیر وبلاگ : م . صفرزاده[65]
نویسندگان وبلاگ :
Angel
Angel[26]
محمد فهیمی
محمد فهیمی (@)[9]

ستاره
ستاره[9]
آشوب
آشوب[3]

یکی زیبایی منظره را می بیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب می کنید چه چیزی را ببینید و به چه چیز بیندیشید. «اندرو متیوس»
حضور و غیاب
لوگوی خودم
همکلاسی توس
لوگوی دوستان
لینک دوستان
عــــشقـــــولـــــک
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
MANIFESTER
اس ام اس عاشقانه
مهتاب شب
اس ام اس سرکاری اس ام اس نیمه شبی و اس ام اس ضدحال
Open Code
مرجع تخصصی برنامه نویسان فارسی زبان
PersianForum
Shabgard
IranVig
انجمن علمی دانشجویان ایران
الگوریتم نویس
اشتراک
 
فهرست موضوعی یادداشت ها
توس . خوشبختی . کامپیوتر .
آرشیو
ترم اول ( 1386 )
متفرقه
نبرد بی فرجام لحظه ها
ترم دوم (1387-1386)
ترم سوم (1387)
ترم چهارم (1388-1387)
طراح قالب