* خوش دارم آزاد از قید و بندها در غروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدا بسپارم تا این زیبایی سحرانگیز قلب سوزانم را بگشاید و آتشفشان درد و غم را رها سازد ، سپس اشک را که عصاره حیات من است آزادانه سرازیر نمایم و عقده هاو فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کند بگشایم .
غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهند و غم را به شادی و درد را به فداکاری مبدل کند . آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم .
**یک سال دیگه هم گذشت ،سالی پر از زیبایی ها . گاهی زیبایی ها خودشون را در قالب غم و ناراحتی و غصه نشون می دهند مهم اینه خودتو نبازی و به همه چی خوب بنگری آنوقت است که می تونی زیبایی تمام اتفاق هایی را که برات می افته را بفهمی...
گاهی وقتها زیبایی درد ها و رنج ها بیشتر از زیبایی شاد بودن است . زیبایی داشتن دوستانی خوب که در تمام روزهای زندگی در کنارت هستن و با بودنشان مایه آرامش روحت می شوند . خوبه که قدر دوستای خودمون رو بدونیم و خداوند را به خاطر تمام زیبایی هاش ستایش کنیم .